تعریفی ساده از خوشبختی
آدم ها در آغاز جوانی رویاهایی دارند که گمان می کنند. برای رسیدن به جایی که اسمش خوشبختی است ، باید خیلی بدوند . بعد تمام عمر جوانی را صرف دویدنهای بی سرانجامی می کنند تا بلکه به آن نقطه برسند . موفقیتهای زیادی بدست می آورند اما احساس خوشبختی نمی کنند چون تعریفشان از خوشبختی غلط و همراه با توًهم است .
وقتی سن پنجاه سالگی را می گذرانند و پخته تر می شوند می فهمند خوشبختی خیلی ساده تر از آن چیزی است که فکر می کردند . البته برخی تا صد سالگی هم در کودکی خود می مانند و هنوز درکی از ساده بودن این خوشبختی ندارند
خوشبختی می تواند مثل دیالوگ همین سکانس باشد
کافیست که
آدم جنگیدن برای بیهوده ها نباشید!
به خصوص برای آنهایی که ثابت کرده اند ارزش این جنگ، ارزش وقت و نیرو و ارزش زخمی شدنِ شما را ندارند.
آدم آرامش باشید!
بگذارید کسانی که از صمیمِ قلب و با تمام وجود دوستتان دارند و شما را به حقیقت همانطور که هستید و فقط به خاطر خود شما میخواهند، یا برای رسیدن به شما بجنگند یا به عشقِ شما به آرامشی دست یابند که در کنارِ شما، برای همیشه، دوست باقی بمانند.
اگر همه ما درکِ بهتری از دوست داشتن و دوست داشته شدن و دوست ماندن میداشتیم، آنوقت چه لحظه هایی را میتوانستیم ماندگار کنیم ...
👌