Shorts Create

چند نکته تربیتی مهم از خانم دکتر فردوسی

سمانه هادیان

0

0

12

⁣🎥چرا انتقاد سازنده وجود ندارد؟ تأثیرات مخرب انتقاد بر عشق و روابط

Exirtv

0

0

5

⁣آیا تا کنون شب را در جنگلی به صبح رسانده ایید ؟

تجربه بینظیریست .
صبح در دل جنگل، همچون پرده‌ای از نور و رنگ است که آرام‌آرام از میان شاخه‌های درختان سر برمی‌آورد و همه جا را در آغوش گرمی خود می‌گیرد. شبنم‌های لطیف که بر برگ‌ها و گل‌ها نشسته‌اند، زیر تابش اولین پرتوهای خورشید به جواهراتی درخشان بدل می‌شوند، گویی که خود طبیعت با دست هنرمندش، آن‌ها را به نمایش گذاشته است.
در این بیداری طبیعت، صدای زندگی به گوش می‌رسد؛ آواز پرندگان که با ترانه‌های دلنشین‌شان، فضا را پر می‌کنند و نغمه‌هایشان همچون لالایی‌ای شیرین در گوش جنگل می‌پیچد. باد نرم و ملایم میان درختان می‌وزد و برگ‌ها را به رقصی آرام و موزون دعوت می‌کند. درختان با قامت بلند و ریشه‌های عمیق‌شان، همچون نگهبانانی ایستاده‌اند که در سکوتی باوقار، نظاره‌گر طلوع روزی تازه هستند.
هر قدم که در میان جنگل برمی‌داری، زندگی را در ساده‌ترین و اصیل‌ترین شکلش لمس می‌کنی. صدای جویبارانی که از دل کوه‌ها جاری شده و با شور و نشاط به سوی دریاها روان است، همچون سمفونی‌ای بی‌نظیر، روح را نوازش می‌دهد. عطر خاک مرطوب و بوی تازه گیاهان، حواس را بیدار می‌کند و به تو یادآور می‌شود که زندگی در هر ذره‌ای از طبیعت جریان دارد.
در این گوشه از جهان، حتی جایی که انسان هنوز نتوانسته ردپای سنگین خود را بر آن بگذارد، جنگل با تمام شکوه و عظمتش، نمادی از پایداری و تداوم زندگی است. هر درخت، هر گیاه، و هر جانوری که در این طبیعت بکر زیست می‌کند، داستانی از بقا و هماهنگی با جهان پیرامون خود دارد.
صبح در جنگل، نه تنها شروع روزی تازه، بلکه شروع دوباره‌ای برای روح و ذهن است. اینجا، در آغوش طبیعت، می‌توان لحظاتی را به دور از هیاهوی زندگی شهری یافت و با جریان آرام و بی‌وقفه‌ی زندگی همگام شد. طبیعت با تمام زیبایی‌ها و رمز و رازهایش، همچون مادری مهربان، آغوش خود را به روی ما باز می‌کند و به یادمان می‌آورد که ما نیز جزیی از این جهان بی‌انتها هستیم، و زندگی، با همه پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌هایش، همچون جویباری آرام، در دل زمان جاری است.
اینها همه پیام خداوند است که با ما اینگونه سخن می گوید .

Exirtv

0

0

7

⁣.
زندگی
همچون رودخانه‌ای است که بی‌وقفه می‌گذرد
و لحظاتش همانند قطرات زلالی هستند
که در پیچ و تاب مسیر گم می‌شوند.

در این جریان بی‌پایان،
ما انسان‌ها اغلب بی‌توجه و غرق در روزمرگی، ارزش حقیقی این لحظات ناب را درک نمی‌کنیم.
هر روز، هر ساعت، هر ثانیه همچون گوهری است که به آرامی از دستمان می‌لغزد و در عمق فراموشی فرو می‌رود.

در تلاطم این زندگی،
ما گاه آن‌قدر درگیر دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌ها می‌شویم
که از دیدن زیبایی‌های ساده و بی‌پیرایه‌ای که در هر گوشه‌ای از زندگی نهفته است،
غافل می‌مانیم.

دمی درنگ نمی‌کنیم تا از عطر گل‌های بهاری لذت ببریم،
به صدای پرندگان گوش بسپاریم،
یا حتی لحظه‌ای به نگاه کودکانه‌ای که با شوق به ما دوخته شده است، توجه کنیم.

این لحظات گران‌بها،
همچون سایه‌هایی گذرا،
به سرعت از برابر چشمانمان عبور می‌کنند،
و ما که در پی رویاهای دوردست و خیالات دست‌نیافتنی هستیم، نمی‌دانیم که چگونه آنها را به بیهودگی هدر می‌دهیم.

شاید وقتی بیدار شویم که دیگر دیر شده باشد، و تنها حسرتی از لحظات از دست رفته در دل‌هایمان باقی بماند.

کاش به خود بیاییم و آگاهانه تر زندگی کنیم،
با چشم‌هایی باز
و قلبی آکنده از سپاسگزاری،
تا قدر این لحظات بی‌همتا را بدانیم
و آنها را به چیزی فراتر از پوچی و روزمرگی
بدل کنیم.

ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

Exirtv

0

0

7

⁣انسان از ازل تا به ابد همواره با سختی‌ها هم‌نشین بوده است؛

گویی زندگی چیزی جز آزمون عبور از تنگناها نیست.

اما چه بسیار که این حقیقت را بهانه ساخته و به جای صیقل دادن درون خود، به روزمرگی‌های بی‌ثمر روی آورده است.

او می‌پندارد که سختی‌ها روزی پایان می‌گیرند و آنگاه فرصت خواهد داشت جان خویش را پرورش دهد، گویی که زندگی در انتظار اوست. غافل از آنکه سختی‌ها نه توقف‌گاه، که جاده‌ای به سوی تعالی‌اند.

هر روزی که در گذر از آن‌ها به صیقل درون خویش بی‌اعتناست، فرصتی است که برای همیشه از دست می‌رود.

حقیقت این است که پرورش جان، نه به پایان سختی‌ها، که به پذیرش آن‌ها و یافتن گوهر وجود در میان این دشواری‌ها بستگی دارد.

Exirtv

0

1

4

جشن تولد پدر در محل کار

خانواده متعادل

0

0

13