عشق یعنی لطیف ترین ترانه
عشق، لطیفترین ترانهایست که در جان آدمی مینشیند، بیآنکه سازی به صدا درآید. نغمهای که از اعماق دل برمیخیزد و روح را در آغوشی گرم و بیانتها میفشارد. عشق همان آفتابیست که بر زمستانهای سرد قلب میتابد، همان نوری که تاریکیهای شب را به رؤیایی شیرین بدل میکند.
عشق، در چشمهای کسی نهفته است که نگاهش پناهگاهی از آرامش میشود. در صدای کسی جاریست که کلماتش مرهمی بر زخمهای پنهان است. در لمس دستانیست که حضورشان، قصهی امنیت را در خطوط زندگی مینگارد.
عشق آن لحظهایست که بیهیچ واژهای، میفهمی و فهمیده میشوی. آن دم که در سکوت، هزاران فریاد دلدادگی جاری میشود. آن حسی که در نبود، بیشتر از حضور حس میشود، و در فاصله، به هم نزدیکتر میکند.
عشق، بیهیچ منطقی معنا دارد. دیوانهوار است، اما آرامش میدهد. بیدلیل میآید، اما هزاران دلیل برای ماندن میآفریند. عشق، همان معجزهایست که به جهان رنگ میبخشد، به دل جرأت میدهد، و به زندگی معنا میبخشد.
چه زیباست عاشق بودن؛ حتی اگر عشق، تنها در نگاه باشد، در لبخند باشد، در خاطره باشد... و چه بخت یاریست اگر عشق، در آغوشی باشد که جهان را در آن خلاصه میکنی.
SORT BY-
نظرات برتر
-
آخرین نظرات