ویدئوی کوتاه ایجاد کردن
روایت مورد نظر اینگونه است:
«مَنِ استَوَى یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ، وَ مَن کانَ غَدُهُ شَرَّ یَوماهُ فَهُوَ مَلعونٌ، وَ مَن لَمْ یَتَفَقَّدِ النُّقْصانَ فی نَفسِهِ دامَ نُقصانُهُ، وَ مَن کانَ إلی النُّقصانِ فَالموتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ.»
«کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون (زیانکار) است؛ و کسی که روز بعدش بدتر از روز قبلش باشد، ملعون (نفرینشده) است؛ و کسی که به کاهش و نقصان خویش توجه نکند، نقصانش ادامه خواهد یافت؛ و کسی که به سمت نقصان پیش برود، مرگ برای او بهتر از زندگی است.»
این روایت از حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام) نقل شده است و در کتاب «مصباح الشریعة» آمده است.
سند:
1. مصباح الشریعة ، باب 100، صفحه 9
2. بحارالانوار، جلد 71، صفحه 172
این حدیث به طور کلی بر اهمیت پیشرفت و بهبود مستمر در زندگی انسان و نیز پرهیز از رکود و پسرفت تأکید دارد.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
.
رهایی از خویشتن،
سفریست که در آن به سوی بیکرانگی هستی گام مینهیم.
این سفر آغازش در دل تاریکیهای وجودمان است،
جایی که باید از پیلهای که سالها بافتهایم، آزاد شویم.
پیلهای که از جنس ترسها، تردیدها، و دلبستگیهاست.
هر گام در این راه، ما را از خودمان دور میکند و به نوری نزدیکتر،
نوری که نه از آنِ ماست
و نه از دیگری.
این نور،
جوهر حقیقی ما را نمایان میسازد؛
جوهری که نه در شکلها و نقشهای بیرونی،
بلکه در اعماق وجودمان نهفته است.
در رهایی از خویشتن،
باید از تمام آنچه که میپنداشتیم هستیم، دل کند.
باید از نقشهایی که دیگران بر ما نهادهاند، عبور کرد
و در آینهای بینقاب به خویشتن نگریست.
این رهایی، ما را به نقطهای میرساند که در آن،
خویشتن دیگر محدود به مرزهای جسم و ذهن نیست؛ بلکه در آغوش بیپایانی قرار میگیرد که همه چیز در آن محو میشود
و در عین حال، همه چیز را در بر میگیرد.
آنگاه است که در سکوتی عمیق،
با ذات حقیقی خود یکی میشویم و به این حقیقت پی میبریم که رهایی از خویشتن،
در واقع بازگشت به خویشتن است؛
خویشتنی که از هر قید و بندی رهاست.
و فقط به خداوند پیوند دارد .
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
.
نگاهها
دروازههایی هستند که
به دنیایی از احساسات و افکار گشوده میشوند؛
دنیایی که در سکوت خویش،
پر از نجواهای نشنیده و داستانهای ناگفته است.
هر نگاه، جملهای ناتمام از کتابی نانوشته است؛
و هر پلک زدن،
ورق خوردن صفحهای از آن کتاب.
در پسِ چشمانِ خاموش، گفتگوهایی جریان دارد
که با هیچ زبانی نمیتوان به آنها معنا بخشید.
این نگاهها، بار سنگینی از حرفهای نهان را با خود حمل میکنند؛
گاه سخنی از عشق،
گاه نجوایی از غم،
و گاه افشایی از امیدی پنهان.
هر نگاه،
پنجرهای است که به روح انسان گشوده میشود،
و در آن لحظات کوتاه،
هزاران واژهی ناگفته
به جان مخاطب رسوخ میکند.
آری،
نگاهها شاید در سکوت غرق باشند،
اما در دل خود دنیایی از گفتگوهای نشنیده
و سخنان ناگفته را جای دادهاند؛
کافیست تا چشمها به یکدیگر گره بخورند
تا از عمقِ این دریای خاموش،
گوهرهایی بیپایان از احساسات را دریابی.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی