شورت ویدئو ایجاد کردن
.
انسانها
تا زمانی که در کنار یکدیگر هستند،
اغلب در خروش روزمرگیها و هیاهوی زندگی گم میشوند.
حضور یکدیگر را چون هوای تازه،
بیهیچ توجهی از سر میگذرانند،
گویی که همیشه در دسترس است
و هرگز نمیگریزد.
اما هنگامی که سایهی جدایی بر دلها میافتد
و بوی هجران در هوا میپیچد،
تازه چشمها به حقیقت گشوده میشوند.
آن زمان است که هر لحظهی با هم بودن،
هر نگاه،
هر لبخند
و هر کلمهای که رد و بدل شده،
به مثابه گوهری گرانبها در قلبها مینشیند.
انسانها در لحظهی فراق،
معنای واقعی حضور را درمییابند؛
آنجا که سکوت،
جای خالی دیگری را فریاد میزند
و دل، در تمنای دوباره بودن با یار،
در آتش میسوزد.
آری، ارزش با هم بودن را در زمانی میفهمیم
که از دستش دادهایم
و دل در آغوش تنهایی به تپش میافتد.
ما آدمها ، موجودات عجیبی هستیم !
و قلیل من عبادی الشکور ...
و چه کم اند بندگان شاکر من ...
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
اوج بگیر، برای دیدن، نه دیده شدن
آرامش درون را نه در هیاهوی تحسینها مییابی، نه در چشمهای خیرهی دیگران.
آرامش، آن پرندهی سپید و سبکبال، در دل آسمانی پرواز میکند که وسعتش را خودت میسازی، جایی که بادهای خودنمایی را خاموش کردهای و تنها با جریان لطیف حقیقت همراه شدهای.
اوج گرفتن را بیاموز، اما نه برای آنکه دیگران تو را ببینند، بلکه برای آنکه تو خود، بهتر ببینی. وقتی از سطح زمین و هیاهوی روزمرگی فاصله میگیری، چشمهایت وسعت پیدا میکنند، جزئیات نادیده را کشف میکنی، رنگها را زلالتر میبینی و حقیقت را شفافتر لمس میکنی.
پرواز کن، اما سبک. بار قضاوتهای دیگران را از دوشت بینداز. پرواز کن، اما آرام. به سوی آسمانی که در آن، نه نیاز به فریاد است و نه عطشِ تأیید. فقط تویی، و جهانی که در آن، دیدن حقیقت از دیده شدن، ارزشمندتر است.
در دل آسمان بیکران، پرندهای که اوج میگیرد، نه برای آن است که دیده شود، بلکه برای آن است که گسترهی زمین را بهتر ببیند. هر چه بالاتر رود، افقهای تازهتری پیش چشمانش گشوده میشود، دریاها ژرفتر، کوهها باصلابتتر و جادهها پرمعناتر به نظر میآیند. او دیگر در بند شاخهای نیست که باد بلرزاندش یا سنگی که سد راهش شود؛ آزادیاش در پرواز است، در رهایی از قید نگاه دیگران.
آرامش درون نیز چنین است؛ وقتی برای دیده شدن اوج بگیری، پروازت لرزان و مقصدت نامعلوم خواهد بود. اما اگر برای بهتر دیدن، برای درک عمیقتر، برای کشف حقیقت پر بگشایی، آنگاه آسمان درونت صاف و بیکران خواهد شد. در آن اوج، سکوتی شیرین در جانت مینشیند، و دیگر نیازی به تأیید کسی نخواهی داشت، چرا که خودت را، هستی را و زیبایی ناب را با چشم دل دیدهای.
پس پرواز کن، اما نه برای آنکه چشمی تو را ببیند، بلکه برای آنکه تو چشمانت را به حقیقت جهان بگشایی.
.
این آتشی که با خود به دنبال میکشی،
چیزی جز شعلههای زهرآگینی نیست
که از مال حرام برآمده است.
آتشی است که در اعماق جان تو
ریشه دوانده
و در هر قدمی که برمیداری،
زبانههایش بلندتر میشود.
شاید در آغاز،
جرقهای ناچیز به نظر برسد،
اما این جرقهی نابودگر،
از همان لحظهای که از مال ناپاک تغذیه کرد،
سرنوشت ویرانی را برایت رقم زده است.
این آتش،
نه تنها زندگیات را به تلی از خاکستر بدل میکند،
بلکه روح تو را نیز در دام خود اسیر میسازد.
هر لحظه از وجودت را میسوزاند
و هیچ پناهی برایت باقی نمیگذارد.
همانگونه که مال حرام،
آرامش و خوشبختی را از دل و جان تو میرباید،
این آتش نیز،
هر چه بیشتر تغذیه میشود،
ویرانی بیشتری را برایت به ارمغان میآورد.
بدان که هر ذره از این آتش،
از مال ناپاکی است که
به ناحق به دست آوردهای.
اکنون این شعلهها،
گواه خیانتی است که به خود کردهای
و روز به روز،
بیشتر در این آتش میسوزی
تا سرانجام تمام هستیات را در کام خود فرو ببرد.
چشمهایت را باز کن
حال زندگی ات را ببین !
فرزندت ، همسرت و خانه نا آرامت !
بیراهه نرو
ریشه این همه ویرانی حال زندگی ات را
در همان حرامها و رشوه ها و عفونت های لقمه ات
جستجو کن !
برخیز و آتش را خاموش کن
فردا دیر است !
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی


