ویدئوی کوتاه ایجاد کردن
دسر
مواد لازم:
موز ۲ عدد🍌
پودر کارامل حاضری ۱ بسته
بیسکوییت پتی بور ۱ بسته و نصفی
شیر ۴ پ🥛
شکر نصف پ🍚
پودرنشاسته ذرت ۶ ق غ سر صاف
خامه ۲۰۰ گرم
#دسر
ظاهر گرایی ، تجملات و چشم و همچشمی روح و روان انسان را خسته می کند .
زندگی، همچون جویباری است که اگر به آرامی جاری شود، از زیباییهای راه لذت میبریم و الا با اینهمه دویدنهای پر زرق و برق فقط خستگی را نصیب خود می کنیم .
واقعیت این است که هر چه سادهتر زندگی کنیم، بیشتر از این مسیر بهرهمند میشویم.
در دنیایی که هر روز به تجملات و چشم و همچشمیها آلوده میشود، روح انسان از سنگینی این توقعات خسته و فرسوده میگردد.
این رقابتهای بیپایان و تلاش برای نمایش ظواهر، مانند گرد و غباری است که دیدگان ما را از دیدن زیباییهای واقعی زندگی و جاده ای که می رویم بازمیدارد.
زندگی نباید به میدان مسابقهای تبدیل شود که در آن هر کس برای نشان دادن قدرت و ثروت خود، از دیگران پیشی بگیرد.
باید بیاموزیم که آرامش در سادگی است و آرامش واقعی زمانی حاصل میشود که دل به زرق و برقهای بیارزش نبندیم.
هر چه سبکتر زندگی کنیم، آزادی بیشتری برای پرواز روحمان داریم. همانگونه که پرندهای سبکبال بر فراز آسمان بیپایان پرواز میکند، ما نیز میتوانیم با دل کندن از تجملات، به سوی افقی روشنتر و آرامتر حرکت کنیم.
پس بیاییم زندگی را ساده بگیریم، از کوچکترین لحظات لذت ببریم و اجازه دهیم که روحمان در این سادگی نفس بکشد.
دنیا، این پهنهی وسیع و فریبنده، گاه همچون سرابی در دل کویر مینماید. سرابی که با تمام جلوههای رنگارنگش ما را به سوی خود میکشد، اما هرچه نزدیکتر میشویم، تهیتر و بیدوامتر به نظر میآید. زندگی در این جهان همچون نسیمی است که در یک لحظه میوزد و در لحظهای دیگر محو میشود. دل بستن به دنیا، همچون دل سپردن به سایهای است که با هر حرکت نور تغییر میکند و هرگز واقعی نیست.
این مکان، جای دلبستگیهای عمیق نیست، چرا که آنچه امروز داریم، فردا شاید دیگر نباشد. لحظهای که به آن اطمینان پیدا میکنی، از میان انگشتانت میگریزد. دنیای ما، تنها یک گذرگاه است، جایی برای آزمودن و اندیشیدن، نه برای پایدار ماندن. پس نباید دل در گرو زیباییهای زودگذر و لذتهای ناپایدار آن بست، چرا که در انتها، فقط غبار از این سراب باقی خواهد ماند.
در گذشتههای دور زندگی ،
روزگاری بود که زندگی سادهتر و آرامتر می گذشت .
کوچهها پر از صدای خنده کودکان و زمزمههای دلنشین پیران بود.
خانهها با دیوارهای کاهگلی
و حیاطهای بزرگ پر از درختان پرثمر،
مکانی برای گردهمایی و مهربانی آدمها بود.
مردم، با دلی پاک و دستهایی خالی از تکنولوژیهای امروزی،
در کنار هم زیستند،
و ارزشهای انسانی نیز در بالاترین مقام قرار داشت.
شبها،
زیر نور ماه و ستارگان،
داستانهای قدیمی و افسانهها نقل میشد
و صدای آرامشبخش آب در جویبارها روح را نوازش میداد.
آن روزگار ، دلها به یکدیگر نزدیکتر بود
و زندگی، با تمام سادگیاش،
بوی صفا و مهر میداد.
آنچه در آن روزهای خوب بود،
بوی عطر گلهای یاس می داد و در حیاطهای قدیمی ، صدای نسیم در میان شاخههای درختان،
دلبری بود که دلها را به هم پیوند میداد و از یاد ها را به عشق می نشاند .
هر لحظه از آن روزگار،
شعری بود که با مهر و دوستی نوشته شده بود
و اینگونه بود که در دل تاریخ جاودانه ماند.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی