-
- جدیدترین ویدیوها
- کانال ها و دوره ها
- TV & NEWS
- Playlists
- Music
- Quran
- پرطرفدار
- ویدیوهای برتر
- فیلم سینمایی
- بانک سوال
- ویدئوی کوتاه
ویدئوی کوتاه ایجاد کردن


خطبه ۱۲۸ نهجالبلاغه یکی از خطبههای مهم حضرت امام علی (ع) است که به موضوع علم غیب و آگاهی از امور آینده میپردازد. در این خطبه، امام علی (ع) به مسأله علم غیب اشاره میکند و تصریح میفرماید که علم غیب به طور مطلق مخصوص خداوند است و هیچکس جز او به همه امور غیب آگاه نیست. با این حال، امام در این خطبه توضیح میدهد که برخی اطلاعات از آینده و وقایع خاص ممکن است به وسیله پیامبران و امامان به آنها داده شود، اما این علم به شکل محدود و در چارچوب اراده و حکمت الهی است.
امام علی (ع) در بخشی از خطبه، با اشاره به اتفاقات آینده، بیان میکند که برخی از علوم را به او دادهاند که از بسیاری از وقایع، قبل از وقوع آنها آگاه است. با این حال، ایشان تأکید میکند که این علم را به اذن خدا دارد و این امر نباید با علم غیب مطلق الهی اشتباه گرفته شود.
نکته مهمی که امام علی (ع) در این خطبه بیان میفرماید، این است که داشتن این گونه اطلاعات، به معنای تسلط بر همه امور نیست و خداوند متعال است که مالک و عالم مطلق همه چیز است. ایشان همچنین اشاره میکند که افشای تمام این اطلاعات ممکن است به مصلحت نباشد و گاه بر اساس حکمت الهی برخی امور پوشیده میماند.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

.
خاطرهها همچون برگهای پاییزیاند؛
گاه با نسیمی آرام از شاخههای گذشته فرو میافتند و گاه طوفانی در دل به پا میکنند. برخی نرم و لطیفاند، چون عطر باران بر خاک تشنه، و برخی تیز و گزنده، چون خنجر بیرحم زمان.
آنها ما را به کوچههای کودکی میبرند، به خندههای بیدلیل، به چشمانی که روزی درخشان بودند و دستهایی که گرمایشان دیگر نیست. خاطرهها گاهی آرامشاند، گاهی اندوه، اما هرگز از میان نمیروند؛ تنها در گوشهای از دل پنهان میشوند تا روزی دوباره از پسِ یک نغمه، یک عطر یا یک غروب، جان بگیرند و ما را به سفری بیپایان در گذشته ببرند.
خاطرهها، تکههایی از گذشتهاند که در دل زمان جاودانه میشوند. گاهی در میان شلوغیهای زندگی، بیهوا از گوشهای سر برمیآورند، لبخندی بر لبها مینشانند یا چشمی را نمناک میکنند.
برخی، چون نسیم بهاری، لطیف و دلنشیناند؛ عطر کودکی، صدای خندههای بیپایان، نرمی دستانی که روزگاری دستانمان را در میان خود میفشردند. برخی دیگر، چون برگهای پاییزی، اندوهناک و غریباند؛ لحظاتی که دیگر بازنمیگردند، نگاهی که در ازدحام سالها گم شده است.
اما خاطرهها، چه شاد و چه غمگین، گنجینههای بیهمتای روحاند. یادآور آنچه بودهایم، آنچه آموختهایم و آنچه قلبمان هنوز در هوای آن میتپد. و چه زیباست که در غروبهای تنهایی، دست بر پنجرهی ذهن بکشیم و با لبخندی از عمق جان، به سرزمین خاطرات سلامی دوباره کنیم.