شورت ویدئو ایجاد کردن
 
			
		خطبه ۱۲۸ نهجالبلاغه یکی از خطبههای مهم حضرت امام علی (ع) است که به موضوع علم غیب و آگاهی از امور آینده میپردازد. در این خطبه، امام علی (ع) به مسأله علم غیب اشاره میکند و تصریح میفرماید که علم غیب به طور مطلق مخصوص خداوند است و هیچکس جز او به همه امور غیب آگاه نیست. با این حال، امام در این خطبه توضیح میدهد که برخی اطلاعات از آینده و وقایع خاص ممکن است به وسیله پیامبران و امامان به آنها داده شود، اما این علم به شکل محدود و در چارچوب اراده و حکمت الهی است. 
 
امام علی (ع) در بخشی از خطبه، با اشاره به اتفاقات آینده، بیان میکند که برخی از علوم را به او دادهاند که از بسیاری از وقایع، قبل از وقوع آنها آگاه است. با این حال، ایشان تأکید میکند که این علم را به اذن خدا دارد و این امر نباید با علم غیب مطلق الهی اشتباه گرفته شود. 
 
نکته مهمی که امام علی (ع) در این خطبه بیان میفرماید، این است که داشتن این گونه اطلاعات، به معنای تسلط بر همه امور نیست و خداوند متعال است که مالک و عالم مطلق همه چیز است. ایشان همچنین اشاره میکند که افشای تمام این اطلاعات ممکن است به مصلحت نباشد و گاه بر اساس حکمت الهی برخی امور پوشیده میماند. 
 
ارادتمند 
امیر مهرداد خسروی
 
			
		جسم، این تن خاکی، لباسی است که روح را در بر گرفته است؛ لباسی از جنس فنا، که روزی فرسوده خواهد شد و از تن جان خواهد افتاد. اما روح، این گوهر تابناک، از ازل تا ابد جاری است، همچون نسیمی که در میان پردههای هستی میوزد. 
 
آیا جامهی خاکی ما حقیقت ماست؟ یا آنکه در پس این پردهی جسمانی، حقیقتی نهفته است که از جنس نور و راز است؟ 
 
 جسم، گرچه محدود و محصور است، اما روح در بیکرانگی معنا غوطهور است. تن، در زمین ریشه دارد، اما روح، آسمان را مینگرد و پرواز را آرزو میکند. 
 
جسم، تنها امانتی است که برای مدتی کوتاه بر دوش داریم، و روزی، همانگونه که لباس کهنه را از تن فرو مینهیم، آن را نیز ترک خواهیم گفت. اما آنچه باقی میماند، حقیقت ماست؛ آن شعلهای که در تاریکی نمیمیرد، آن نغمهای که در سکوت محو نمیشود. 
 
بیاییم این لباس را نه زنجیری بر پرواز روح، که بالی برای سیر در معرفت و عشق بدانیم. مبادا که آن را برای خویش بت سازیم، که جسم، گذرگاهی است و نه مقصد. و تنها آن لحظه که این جامه را رها کنیم، خواهیم دانست که ما نه از خاک، که از نوریم. 
آری 
جسم، جامهای است که روح بر تن دارد، ردایی که از خاک برآمده و به خاک بازمیگردد. روح اما، مسافری است از دیاری دیگر، از جنس نور و بیکرانگی. همانگونه که جامه، نه حقیقت آدمی، که پوششی بر اوست، جسم نیز سایهای است که حقیقت ما را در خویش پنهان میدارد.   
 
چه بسا جامهای فاخر بر تنی فرسوده و رنجور، و چه بسیار لباسی کهنه بر دلی آکنده از عشق و روشنی. جسم، هرچه باشد، در نهایت از هم خواهد گسست، اما آنچه باقی میماند، آن نوری است که از پس این جامهی خاکی سر برمیآورد.   
 
پس مبادا که فریب این لباس فانی را بخوریم و حقیقت خویش را در آیینهی آن بجوییم. ما نه تن، که روحی سرگشتهایم در جستجوی بازگشت به سرچشمهی خویش. جسم را گرامی بداریم، اما آن را با حقیقت خویش یکی مپنداریم، که این جامه روزی از تن فرو خواهد افتاد و آنگاه تنها آنچه از جنس بیکرانی است، به جای خواهد ماند. 
 
نوشته ای از دکتر امیر مهرداد خسروی
 
			
		
 
			
		 
			
		
 
			
		