شورت ویدئو ایجاد کردن

این ویدیو در حال پردازش است، لطفاً چند دقیقه دیگر برگردید

⁣هر صبح، طلوعی است از نو برای جان آدمی،
گویی که زندگی در هر دم و بازدم نفس می‌کشد و به انسان فرصت تازه‌ای می‌بخشد.
این لحظه‌های بیداری، تجلی نعمتی از جانب پروردگار است که در تاریکی شب، ناپدید و در نور صبحگاهان، دوباره نمایان می‌شود.

هر روز، صفحه‌ای سفید از دفتر حیات است که می‌توان با قلم اراده و جوهر ایمان، بر آن نقش تازه‌ای نگاشت.

در این سپیده‌دمان، نباید دل را به غصه اتفاقات نیافتاده آلوده کرد، زیرا که این لحظات، بذری است که باید در خاک ایمان کاشته شود تا میوه شکرگزاری و رضایت را به بار آورد.

هر صبح، فرصتی است برای تأمل در عظمت خلقت و سپاسگزاری از نعماتی که به ما ارزانی شده است.
با قلبی سرشار از عشق و ذهنی پر از امید، باید به استقبال روز برویم و به هر لحظه به چشم هدیه‌ای بی‌بدیل بنگریم.

پس، از دلواپسی‌های بی‌اساس رها شویم و با اعتماد به حکمت الهی، به آینده نگاهی پر از اطمینان داشته باشیم.

در این زنده‌دلی و آرامش، راز زندگی نهفته است و در سپیده هر صبح، پیام روشن او را می‌شنویم:
زندگی را دریاب و لحظه‌ها را غنیمت شمار.

Exirtv

0

0

18

⁣.
عبور از دنیا چون گذر از خواب کوتاهی‌ست که در آن
لحظه‌ای چشم می‌گشاییم و سپس باز به خوابی دیگر فرو می‌رویم.

در این گذرگاه، انسان به‌سان قطره‌ای از اقیانوس عظیم هستی است که از سرچشمه‌اش جدا می‌شود و در پیچ‌و‌تاب رودها به سوی مقصدی ناپیدا روان می‌گردد.

هر لحظه از این عبور، به‌سان زنگ بیداری‌ست که آدمی را به خود می‌آورد و او را از زنجیرهای دنیوی رهایی می‌بخشد.

در این سفر،
دنیا همانند سرابی است که حقیقتش در عمق جان و معنا نهفته است،
و تنها آنان که با چشم دل می‌نگرند،
می‌توانند آن را درک کنند.

عبور از دنیا نه فراموشی،
که آگاهی از بی‌ثباتی و گذرا بودن همه چیزهاست.

درک این حقیقت، آرامشی ژرف به دل می‌آورد و ما را به مقصدی فراتر از جهان مادی رهنمون می‌سازد،

جایی که روشنایی جاودان بر تاریکی‌های فانی چیره می‌شود.

و اینچنین است که آدمی در این عبور،
خود را می‌یابد؛
نه در زرق‌وبرق دنیا،
بلکه در سکوت عمیق درون خویش،
جایی که حقیقتی بس عظیم‌تر از هر آنچه دیده‌ایم و شنیده‌ایم، انتظارمان را می‌کشد.

ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

Exirtv

0

0

12

خدایا ما را در آغوش مهر خود به آرامش برسان

قرآن کریم

0

0

5

جسم، این تن خاکی، لباسی است که روح را در بر گرفته است؛ لباسی از جنس فنا، که روزی فرسوده خواهد شد و از تن جان خواهد افتاد. اما روح، این گوهر تابناک، از ازل تا ابد جاری است، همچون نسیمی که در میان پرده‌های هستی می‌وزد.

آیا جامه‌ی خاکی ما حقیقت ماست؟ یا آنکه در پس این پرده‌ی جسمانی، حقیقتی نهفته است که از جنس نور و راز است؟

جسم، گرچه محدود و محصور است، اما روح در بی‌کرانگی معنا غوطه‌ور است. تن، در زمین ریشه دارد، اما روح، آسمان را می‌نگرد و پرواز را آرزو می‌کند.

جسم، تنها امانتی است که برای مدتی کوتاه بر دوش داریم، و روزی، همان‌گونه که لباس کهنه را از تن فرو می‌نهیم، آن را نیز ترک خواهیم گفت. اما آنچه باقی می‌ماند، حقیقت ماست؛ آن شعله‌ای که در تاریکی نمی‌میرد، آن نغمه‌ای که در سکوت محو نمی‌شود.

بیاییم این لباس را نه زنجیری بر پرواز روح، که بالی برای سیر در معرفت و عشق بدانیم. مبادا که آن را برای خویش بت سازیم، که جسم، گذرگاهی است و نه مقصد. و تنها آن لحظه که این جامه را رها کنیم، خواهیم دانست که ما نه از خاک، که از نوریم.
آری
جسم، جامه‌ای است که روح بر تن دارد، ردایی که از خاک برآمده و به خاک بازمی‌گردد. روح اما، مسافری است از دیاری دیگر، از جنس نور و بی‌کرانگی. همان‌گونه که جامه، نه حقیقت آدمی، که پوششی بر اوست، جسم نیز سایه‌ای است که حقیقت ما را در خویش پنهان می‌دارد.

چه بسا جامه‌ای فاخر بر تنی فرسوده و رنجور، و چه بسیار لباسی کهنه بر دلی آکنده از عشق و روشنی. جسم، هرچه باشد، در نهایت از هم خواهد گسست، اما آنچه باقی می‌ماند، آن نوری است که از پس این جامه‌ی خاکی سر برمی‌آورد.

پس مبادا که فریب این لباس فانی را بخوریم و حقیقت خویش را در آیینه‌ی آن بجوییم. ما نه تن، که روحی سرگشته‌ایم در جستجوی بازگشت به سرچشمه‌ی خویش. جسم را گرامی بداریم، اما آن را با حقیقت خویش یکی مپنداریم، که این جامه روزی از تن فرو خواهد افتاد و آن‌گاه تنها آنچه از جنس بیکرانی است، به جای خواهد ماند.

نوشته ای از دکتر امیر مهرداد خسروی

تلویزیون

0

0

11

سریع ، راحت و خوشمزه

آشپزی

0

0

23