ویدئوی کوتاه ایجاد کردن
خداوند اینگونه با ما حرف می زند
خوب بشنوید !
او اینک با صبحگاهی دیگر با ما سخن می گوید
کلام او ، تنها سخنی است که با نگاه دل ، شنیده می شود !
با همان سپیدهدم که از پس کوهها سر بر میآورد،
با آسمان و رنگهای طلایی و صورتی که در هم میآمیزد
و نغمهای آرامی که از طبیعت به گوش جان میرسد.
درختان با شاخههای خیس از شبنم،
به آرامی در نسبم صبحگاهی میرقصند
و پرندگان، مانند نوازندگانی ماهر، ن
غمههای دلنشین خود را بر بالای شاخهها میخوانند.
صدای موسیقی طبیعت،
هماهنگ با ضربان قلب زمین،
فضایی از آرامش و عشق را در دلها میآفریند.
صدای شرشر آب از جویبارهای کوهستانی،
مانند زخمهای نرم بر تارهای دل،
روح را به سفری آرام به زندگی دعوت میکند.
نسیم ملایم که در میان شاخ و برگ درختان سر میکشد،
همچون یک آهنگساز ماهر،
نتهای موزون و دلنشین خود را در گوش زمان میسراید.
و در این میان،
اولین نور خورشید که بر زمین میتابد،
همچون آغازی تازه بر صفحهای سفید
از یک روز نو،
زندگی را دوباره برای عاشق شدن
معنا میبخشد.
این موسیقی صبحگاهی،
که از دل طبیعت برمیخیزد،
همان صدای آرامشبخشی است که
روحهای خسته را به آرامش و امید دعوت میکند.
و این
طبیعت است که همچون یک سمفونی بیپایان،
هارمونیای از زندگی، امید و آرامش را
به گوشها میرساند.
کافیست تا
فقط با نگاه دل
صدای خدا را بشنویم !
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
.
انسانها
تا زمانی که در کنار یکدیگر هستند،
اغلب در خروش روزمرگیها و هیاهوی زندگی گم میشوند.
حضور یکدیگر را چون هوای تازه،
بیهیچ توجهی از سر میگذرانند،
گویی که همیشه در دسترس است
و هرگز نمیگریزد.
اما هنگامی که سایهی جدایی بر دلها میافتد
و بوی هجران در هوا میپیچد،
تازه چشمها به حقیقت گشوده میشوند.
آن زمان است که هر لحظهی با هم بودن،
هر نگاه،
هر لبخند
و هر کلمهای که رد و بدل شده،
به مثابه گوهری گرانبها در قلبها مینشیند.
انسانها در لحظهی فراق،
معنای واقعی حضور را درمییابند؛
آنجا که سکوت،
جای خالی دیگری را فریاد میزند
و دل، در تمنای دوباره بودن با یار،
در آتش میسوزد.
آری، ارزش با هم بودن را در زمانی میفهمیم
که از دستش دادهایم
و دل در آغوش تنهایی به تپش میافتد.
ما آدمها ، موجودات عجیبی هستیم !
و قلیل من عبادی الشکور ...
و چه کم اند بندگان شاکر من ...
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی