ویدئوی کوتاه ایجاد کردن
انسان، معمار زندگی خویش است.
او همچون سنگتراشی ماهر، از لحظهها و انتخابهایش مصالحی میسازد که ساختار آیندهاش را شکل میدهد.
هر تصمیم، هر تلاش، و هر گامی که برمیدارد،
سنگی در بنای سرنوشت اوست.
در این مسیر، او نه تنها طرحی از زندگی خود در ذهن میپرورد، بلکه با ارادهای پولادین و قلبی پرشور، این طرح را به واقعیت بدل میکند.
زندگی، همچون زمینی بکر و بینهایت است که انسان میتواند بر آن کاخهای بلند یا کلبههای کوچک بنا کند.
او آزاد است تا با ابزارهای اختیار، دانش، و تجربه، این زمین را به شیوهای که میپسندد،
به باغی پرگل
یا بیابانی خشک بدل سازد.
اما در این میان، هر انتخابی که میکند،
به عنوان سنگی در این سازه بزرگ قرار میگیرد؛
سنگی که میتواند پایهای محکم باشد یا نقطهای ضعیف.
انسان، معمار سرنوشت خویش است.
با هر گامی که برمیدارد،
هر اندیشهای که در ذهن میپرورد،
و هر تصمیمی که میگیرد،
خط به خط طرح زندگی خود را مینگارد.
و در نهایت، این اوست که در برابر سازهای که با دستان خویش ساخته،
خواهد ایستاد؛
و یا با افتخار
و یا با حسرت به آن خواهد نگریست.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
.
رهایی از خویشتن،
سفریست که در آن به سوی بیکرانگی هستی گام مینهیم.
این سفر آغازش در دل تاریکیهای وجودمان است،
جایی که باید از پیلهای که سالها بافتهایم، آزاد شویم.
پیلهای که از جنس ترسها، تردیدها، و دلبستگیهاست.
هر گام در این راه، ما را از خودمان دور میکند و به نوری نزدیکتر،
نوری که نه از آنِ ماست
و نه از دیگری.
این نور،
جوهر حقیقی ما را نمایان میسازد؛
جوهری که نه در شکلها و نقشهای بیرونی،
بلکه در اعماق وجودمان نهفته است.
در رهایی از خویشتن،
باید از تمام آنچه که میپنداشتیم هستیم، دل کند.
باید از نقشهایی که دیگران بر ما نهادهاند، عبور کرد
و در آینهای بینقاب به خویشتن نگریست.
این رهایی، ما را به نقطهای میرساند که در آن،
خویشتن دیگر محدود به مرزهای جسم و ذهن نیست؛ بلکه در آغوش بیپایانی قرار میگیرد که همه چیز در آن محو میشود
و در عین حال، همه چیز را در بر میگیرد.
آنگاه است که در سکوتی عمیق،
با ذات حقیقی خود یکی میشویم و به این حقیقت پی میبریم که رهایی از خویشتن،
در واقع بازگشت به خویشتن است؛
خویشتنی که از هر قید و بندی رهاست.
و فقط به خداوند پیوند دارد .
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
.
شیطان،
آن موجود راندهشده از درگاه الهی،
چهرهای است که در پس تاریکیهای بیانتهای جهان پنهان است.
او از نور حقانی محروم گشته
و در گرداب ظلمت و غرور غرق شده است.
روزی از فرشتگان مقرب بود، اما طغیان و سرکشی او را به قعر نابودی و خسران ابدی کشاند.
شیطان نه تنها دشمنی با انسان را از روز نخست در دل داشت،
بلکه در کینهتوزی و فریبکاری چیرهدست شد.
او به انسان وعدههای فریبنده میدهد،
درون دلها وسوسه میکارد،
و زشتیها را چون جامهای زرین به چشم میآورد.
او میخواهد انسان را از اوج بندگی به حضیض گمراهی فرو اندازد، و سرنوشتی شبیه به خویش برای او رقم زند.
اما شیطان،
هر چند که فریبنده است،
اسیر نادانی خویش است؛
چرا که نمیداند نور ایمان،
همچون سپری است که هیچ ترفند و نیرنگی بر آن کارگر نمیشود.
انسانِ آگاه و بیدار، او را دشمنی میداند که تنها با نیروی تقوا و پناه بردن به خدا میتوان از گزندش در امان ماند.
شیطان،
همچنان در کمین است،
اما قلبهای آکنده از عشق الهی هرگز میدان تاخت و تاز او نخواهد بود.
خدایا ما را محافظت بفرما
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی