شورت ویدئو ایجاد کردن


در گذشتههای دور زندگی ،
روزگاری بود که زندگی سادهتر و آرامتر می گذشت .
کوچهها پر از صدای خنده کودکان و زمزمههای دلنشین پیران بود.
خانهها با دیوارهای کاهگلی
و حیاطهای بزرگ پر از درختان پرثمر،
مکانی برای گردهمایی و مهربانی آدمها بود.
مردم، با دلی پاک و دستهایی خالی از تکنولوژیهای امروزی،
در کنار هم زیستند،
و ارزشهای انسانی نیز در بالاترین مقام قرار داشت.
شبها،
زیر نور ماه و ستارگان،
داستانهای قدیمی و افسانهها نقل میشد
و صدای آرامشبخش آب در جویبارها روح را نوازش میداد.
آن روزگار ، دلها به یکدیگر نزدیکتر بود
و زندگی، با تمام سادگیاش،
بوی صفا و مهر میداد.
آنچه در آن روزهای خوب بود،
بوی عطر گلهای یاس می داد و در حیاطهای قدیمی ، صدای نسیم در میان شاخههای درختان،
دلبری بود که دلها را به هم پیوند میداد و از یاد ها را به عشق می نشاند .
هر لحظه از آن روزگار،
شعری بود که با مهر و دوستی نوشته شده بود
و اینگونه بود که در دل تاریخ جاودانه ماند.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

مرگ، پایانی است که جهان در سکوت فرو میبرد؛ لحظهای که زمان از حرکت بازمیایستد و همه چیز در سایهای از فراموشی محو میشود. مرگ پایان نیست، بلکه آغاز بیپایانی است که در تاریکی مطلق میدرخشد. روزگار به آرامی از جهان رخت برمیبندد، زمین و آسمان در یکدیگر ادغام میشوند، و سکوت، تنها صدایی است که میماند.
انگار که جهان هزاران سال در خوابی عمیق فرو میرود؛ در این خواب سنگین، هیچ رویایی نیست و هیچ خاطرهای باقی نمیماند. کوهها فرو میریزند، دریاها خشک میشوند و بادهای سرد، گویی نفسهای آخر طبیعتاند که به سکوت ابدی بدل میشوند. همه چیز پایان یافته است و جهان در آرامشی عمیق، بیپایان غرق میشود.
مرگ پایان دنیاست، اما در این پایان، رازهای جاودان نهفته است؛ گویی که هر ذرهای از جهان به یک نقطهٔ بیکران پیوسته است. این پایان، تنها یک مرحله در مسیر بینهایت است، جایی که هیچ چشمی توان دیدن آن را ندارد و هیچ فکری به آن دست نمییابد. مرگ، پردهای است که از این جهان برمیخیزد تا چهرهٔ اسرارآمیز جهان دیگر را آشکار کند.