ویدئوی کوتاه ایجاد کردن

جسم، این تن خاکی، لباسی است که روح را در بر گرفته است؛ لباسی از جنس فنا، که روزی فرسوده خواهد شد و از تن جان خواهد افتاد. اما روح، این گوهر تابناک، از ازل تا ابد جاری است، همچون نسیمی که در میان پرده‌های هستی می‌وزد.

آیا جامه‌ی خاکی ما حقیقت ماست؟ یا آنکه در پس این پرده‌ی جسمانی، حقیقتی نهفته است که از جنس نور و راز است؟

جسم، گرچه محدود و محصور است، اما روح در بی‌کرانگی معنا غوطه‌ور است. تن، در زمین ریشه دارد، اما روح، آسمان را می‌نگرد و پرواز را آرزو می‌کند.

جسم، تنها امانتی است که برای مدتی کوتاه بر دوش داریم، و روزی، همان‌گونه که لباس کهنه را از تن فرو می‌نهیم، آن را نیز ترک خواهیم گفت. اما آنچه باقی می‌ماند، حقیقت ماست؛ آن شعله‌ای که در تاریکی نمی‌میرد، آن نغمه‌ای که در سکوت محو نمی‌شود.

بیاییم این لباس را نه زنجیری بر پرواز روح، که بالی برای سیر در معرفت و عشق بدانیم. مبادا که آن را برای خویش بت سازیم، که جسم، گذرگاهی است و نه مقصد. و تنها آن لحظه که این جامه را رها کنیم، خواهیم دانست که ما نه از خاک، که از نوریم.
آری
جسم، جامه‌ای است که روح بر تن دارد، ردایی که از خاک برآمده و به خاک بازمی‌گردد. روح اما، مسافری است از دیاری دیگر، از جنس نور و بی‌کرانگی. همان‌گونه که جامه، نه حقیقت آدمی، که پوششی بر اوست، جسم نیز سایه‌ای است که حقیقت ما را در خویش پنهان می‌دارد.

چه بسا جامه‌ای فاخر بر تنی فرسوده و رنجور، و چه بسیار لباسی کهنه بر دلی آکنده از عشق و روشنی. جسم، هرچه باشد، در نهایت از هم خواهد گسست، اما آنچه باقی می‌ماند، آن نوری است که از پس این جامه‌ی خاکی سر برمی‌آورد.

پس مبادا که فریب این لباس فانی را بخوریم و حقیقت خویش را در آیینه‌ی آن بجوییم. ما نه تن، که روحی سرگشته‌ایم در جستجوی بازگشت به سرچشمه‌ی خویش. جسم را گرامی بداریم، اما آن را با حقیقت خویش یکی مپنداریم، که این جامه روزی از تن فرو خواهد افتاد و آن‌گاه تنها آنچه از جنس بیکرانی است، به جای خواهد ماند.

نوشته ای از دکتر امیر مهرداد خسروی

تلویزیون

0

0

8

⁣می‌بینید چقدر منطقی و آرام با کودک هفده ماهه حرف می‌زنه!

Exirtv

0

0

6

خانه آرایی

Exirtv

0

0

7

قانون ارث

حقوق خانواده

0

0

8,991

⁣🎥 نذاریم محبتها و زحمتهای همسرمون برامون عادی بشه...

Exirtv

0

0

8

⁣مولانا، حافظ، سعدی و دیگر شعرا و ادبای جاویدان ایران، آینه‌های درخشان روح بشرند که در عمق جان انسان نفوذ می‌کنند.

هر بیت و غزلشان، دریچه‌ای به عوالم معنا می‌گشاید و دل را از زنگار روزمرگی می‌زداید.

مولانا با شوریدگی ابیاتش ، جان را به رقص می‌آورد و حافظ با رازآلودگی کلامش، شوقی ابدی به دل می‌افکند. سعدی، استاد محبت و اخلاق، با نثر شیرین و دلنشینش انسان را به مهربانی فرا می‌خواند.

پیوند با این بزرگان، مانند آبی زلال است که عطش جان را فرو می‌نشاند و چراغی است که راه زندگی را روشن می‌کند. در کلامشان، حقیقتی است که روح را آرامش می‌بخشد و در عمق وجود آدمی ریشه می‌دواند. این بزرگان، زنده‌اند و هم‌نشینی با آثارشان، تجدید حیات دل و جان است.

ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

Exirtv

0

0

4