فيديو قصير خلق
اوج بگیر، برای دیدن، نه دیده شدن
آرامش درون را نه در هیاهوی تحسینها مییابی، نه در چشمهای خیرهی دیگران.
آرامش، آن پرندهی سپید و سبکبال، در دل آسمانی پرواز میکند که وسعتش را خودت میسازی، جایی که بادهای خودنمایی را خاموش کردهای و تنها با جریان لطیف حقیقت همراه شدهای.
اوج گرفتن را بیاموز، اما نه برای آنکه دیگران تو را ببینند، بلکه برای آنکه تو خود، بهتر ببینی. وقتی از سطح زمین و هیاهوی روزمرگی فاصله میگیری، چشمهایت وسعت پیدا میکنند، جزئیات نادیده را کشف میکنی، رنگها را زلالتر میبینی و حقیقت را شفافتر لمس میکنی.
پرواز کن، اما سبک. بار قضاوتهای دیگران را از دوشت بینداز. پرواز کن، اما آرام. به سوی آسمانی که در آن، نه نیاز به فریاد است و نه عطشِ تأیید. فقط تویی، و جهانی که در آن، دیدن حقیقت از دیده شدن، ارزشمندتر است.
در دل آسمان بیکران، پرندهای که اوج میگیرد، نه برای آن است که دیده شود، بلکه برای آن است که گسترهی زمین را بهتر ببیند. هر چه بالاتر رود، افقهای تازهتری پیش چشمانش گشوده میشود، دریاها ژرفتر، کوهها باصلابتتر و جادهها پرمعناتر به نظر میآیند. او دیگر در بند شاخهای نیست که باد بلرزاندش یا سنگی که سد راهش شود؛ آزادیاش در پرواز است، در رهایی از قید نگاه دیگران.
آرامش درون نیز چنین است؛ وقتی برای دیده شدن اوج بگیری، پروازت لرزان و مقصدت نامعلوم خواهد بود. اما اگر برای بهتر دیدن، برای درک عمیقتر، برای کشف حقیقت پر بگشایی، آنگاه آسمان درونت صاف و بیکران خواهد شد. در آن اوج، سکوتی شیرین در جانت مینشیند، و دیگر نیازی به تأیید کسی نخواهی داشت، چرا که خودت را، هستی را و زیبایی ناب را با چشم دل دیدهای.
پس پرواز کن، اما نه برای آنکه چشمی تو را ببیند، بلکه برای آنکه تو چشمانت را به حقیقت جهان بگشایی.
.
شیطان،
آن موجود راندهشده از درگاه الهی،
چهرهای است که در پس تاریکیهای بیانتهای جهان پنهان است.
او از نور حقانی محروم گشته
و در گرداب ظلمت و غرور غرق شده است.
روزی از فرشتگان مقرب بود، اما طغیان و سرکشی او را به قعر نابودی و خسران ابدی کشاند.
شیطان نه تنها دشمنی با انسان را از روز نخست در دل داشت،
بلکه در کینهتوزی و فریبکاری چیرهدست شد.
او به انسان وعدههای فریبنده میدهد،
درون دلها وسوسه میکارد،
و زشتیها را چون جامهای زرین به چشم میآورد.
او میخواهد انسان را از اوج بندگی به حضیض گمراهی فرو اندازد، و سرنوشتی شبیه به خویش برای او رقم زند.
اما شیطان،
هر چند که فریبنده است،
اسیر نادانی خویش است؛
چرا که نمیداند نور ایمان،
همچون سپری است که هیچ ترفند و نیرنگی بر آن کارگر نمیشود.
انسانِ آگاه و بیدار، او را دشمنی میداند که تنها با نیروی تقوا و پناه بردن به خدا میتوان از گزندش در امان ماند.
شیطان،
همچنان در کمین است،
اما قلبهای آکنده از عشق الهی هرگز میدان تاخت و تاز او نخواهد بود.
خدایا ما را محافظت بفرما
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
انسان از ازل تا به ابد همواره با سختیها همنشین بوده است؛
گویی زندگی چیزی جز آزمون عبور از تنگناها نیست.
اما چه بسیار که این حقیقت را بهانه ساخته و به جای صیقل دادن درون خود، به روزمرگیهای بیثمر روی آورده است.
او میپندارد که سختیها روزی پایان میگیرند و آنگاه فرصت خواهد داشت جان خویش را پرورش دهد، گویی که زندگی در انتظار اوست. غافل از آنکه سختیها نه توقفگاه، که جادهای به سوی تعالیاند.
هر روزی که در گذر از آنها به صیقل درون خویش بیاعتناست، فرصتی است که برای همیشه از دست میرود.
حقیقت این است که پرورش جان، نه به پایان سختیها، که به پذیرش آنها و یافتن گوهر وجود در میان این دشواریها بستگی دارد.


