شورت ویدئو ایجاد کردن
این ویدیو در حال پردازش است، لطفاً چند دقیقه دیگر برگردید

هر انسان دارای استعدادها و قابلیتهای منحصر به فردی است که ناشی از ویژگیهای ژنتیکی، محیطی و تجربیات فردی اوست. این ویژگیها باعث میشوند که هر فرد مسیر رشد و پیشرفت خاص خود را دنبال کند. بنابراین، مقایسه کردن استعداد فرزندمان با دیگران، علاوه بر اینکه غیرمنصفانه است، میتواند به کاهش اعتماد به نفس او منجر شود و باعث شود که احساس ناتوانی کند.
تحقیقات علمی نشان میدهند که هر فرد تواناییها و قابلیتهای ویژهای دارد که ممکن است در زمینههای مختلف مانند هنر، علم، ورزش یا مهارتهای اجتماعی ظاهر شوند. مقایسه کردن استعداد یک کودک با دیگری، میتواند نه تنها انگیزه او را از بین ببرد، بلکه باعث شود که کودک نتواند به شکلی خلاقانه و آزادانه تواناییهای خود را کشف و توسعه دهد.
به جای مقایسه، بهتر است والدین به فرزندان خود کمک کنند تا استعدادهایشان را شناسایی کرده و آنها را تقویت کنند. این امر موجب افزایش اعتماد به نفس و رشد شخصیتی سالم میشود. هر کودک دارای قابلیتهایی است که با توجه و حمایت میتواند به موفقیتهای بزرگ دست یابد. توجه به نیازهای فردی هر کودک، حمایت از علایق او و تشویق به خلاقیت، بهترین راه برای پرورش استعدادهای منحصر به فرد اوست.

جسم، این تن خاکی، لباسی است که روح را در بر گرفته است؛ لباسی از جنس فنا، که روزی فرسوده خواهد شد و از تن جان خواهد افتاد. اما روح، این گوهر تابناک، از ازل تا ابد جاری است، همچون نسیمی که در میان پردههای هستی میوزد.
آیا جامهی خاکی ما حقیقت ماست؟ یا آنکه در پس این پردهی جسمانی، حقیقتی نهفته است که از جنس نور و راز است؟
جسم، گرچه محدود و محصور است، اما روح در بیکرانگی معنا غوطهور است. تن، در زمین ریشه دارد، اما روح، آسمان را مینگرد و پرواز را آرزو میکند.
جسم، تنها امانتی است که برای مدتی کوتاه بر دوش داریم، و روزی، همانگونه که لباس کهنه را از تن فرو مینهیم، آن را نیز ترک خواهیم گفت. اما آنچه باقی میماند، حقیقت ماست؛ آن شعلهای که در تاریکی نمیمیرد، آن نغمهای که در سکوت محو نمیشود.
بیاییم این لباس را نه زنجیری بر پرواز روح، که بالی برای سیر در معرفت و عشق بدانیم. مبادا که آن را برای خویش بت سازیم، که جسم، گذرگاهی است و نه مقصد. و تنها آن لحظه که این جامه را رها کنیم، خواهیم دانست که ما نه از خاک، که از نوریم.
آری
جسم، جامهای است که روح بر تن دارد، ردایی که از خاک برآمده و به خاک بازمیگردد. روح اما، مسافری است از دیاری دیگر، از جنس نور و بیکرانگی. همانگونه که جامه، نه حقیقت آدمی، که پوششی بر اوست، جسم نیز سایهای است که حقیقت ما را در خویش پنهان میدارد.
چه بسا جامهای فاخر بر تنی فرسوده و رنجور، و چه بسیار لباسی کهنه بر دلی آکنده از عشق و روشنی. جسم، هرچه باشد، در نهایت از هم خواهد گسست، اما آنچه باقی میماند، آن نوری است که از پس این جامهی خاکی سر برمیآورد.
پس مبادا که فریب این لباس فانی را بخوریم و حقیقت خویش را در آیینهی آن بجوییم. ما نه تن، که روحی سرگشتهایم در جستجوی بازگشت به سرچشمهی خویش. جسم را گرامی بداریم، اما آن را با حقیقت خویش یکی مپنداریم، که این جامه روزی از تن فرو خواهد افتاد و آنگاه تنها آنچه از جنس بیکرانی است، به جای خواهد ماند.
نوشته ای از دکتر امیر مهرداد خسروی