شورت ویدئو ایجاد کردن
انسان از ازل تا به ابد همواره با سختیها همنشین بوده است؛
گویی زندگی چیزی جز آزمون عبور از تنگناها نیست.
اما چه بسیار که این حقیقت را بهانه ساخته و به جای صیقل دادن درون خود، به روزمرگیهای بیثمر روی آورده است.
او میپندارد که سختیها روزی پایان میگیرند و آنگاه فرصت خواهد داشت جان خویش را پرورش دهد، گویی که زندگی در انتظار اوست. غافل از آنکه سختیها نه توقفگاه، که جادهای به سوی تعالیاند.
هر روزی که در گذر از آنها به صیقل درون خویش بیاعتناست، فرصتی است که برای همیشه از دست میرود.
حقیقت این است که پرورش جان، نه به پایان سختیها، که به پذیرش آنها و یافتن گوهر وجود در میان این دشواریها بستگی دارد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّٰاهَا
بهراستی رستگار شد آنکه جان خویش را پاکیزه ساخت.
این آیه، فریادی از عمق جان است که راه سعادت را در تزکیه نفس و پالایش درون نشان میدهد. گویی به ما میگوید: رستگاری نه در ثروت است و نه در مقام، بلکه در زلالکردن روح و پیوند آن با خالق است
کسی که آینه دلش را از زنگار گناهان میزداید، به روشنایی آرامش و کامیابی دست مییابد. پاکیزگی نفس، سفر به سوی اصل خویش است؛ سفری که در آن انسان از خاک تا افلاک اوج میگیرد و طعم حقیقی فلاح و کامیابی را میچشد
این آیه ، چون شعلهای فروزان در دل قرآن، بشر را به حقیقتی جاودانه دعوت میکند: رستگاری در گرو تزکیه نفس است. فرآیندی است که انسان را از زنجیرهای نفسانی رهایی میبخشد و به سوی صفا و طهارت روح رهنمون میسازد.
پاکی نفس، چون باغی است که در آن نهالهای ایمان، تقوا و عشق به خالق میرویند. هر آنکه دل خویش را از آلودگیها و غفلتها بپیراید و به نور معرفت آراسته کند، به سعادت ابدی دست خواهد یافت. این آیه ما را به تعمق در خویشتن و ساختن بنای روحی دعوت میکند که پایدارترین سرمایه انسان در دنیا و آخرت است
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
جان، گوهر ناب هستی است که در آرامش و تعالی انسان نقشی اساسی دارد. مولانا در این بیت زیبا به حقیقتی ژرف اشاره میکند:
"پس بزرگان این نگفتند از گزاف
جسم پاکان عین جان افتاد صاف"
او بر این باور است که جانِ انسانهای پاک همچون آیینهای صاف و بیغل و غش است که بازتابی از نور حقیقت و آرامش را در خود جای داده است.
توجه به جان، نه تنها موجب درک عمیقتر از معنای زندگی میشود، بلکه آرامشی زلال و ناب به همراه میآورد.
آرامش حقیقی زمانی به دست میآید که انسان، از سطح ظاهر به عمق جان خویش سفر کند و این گوهر ناب را به یاد آورد؛ چرا که جان، سرچشمه عشق و آگاهی است و هر تلاشی برای صافتر ساختن این آیینه، دریچهای تازه به سوی حقیقت میگشاید.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
درد جستجوی معنا،
زخمی است که از ازل در جان انسان کاشته شده است،
زخمی که نه برای رنج که برای رشد است.
این درد مقدس، آتشی است که روح را میسوزاند تا او را از زنجیرهای حیوانی آزاد کند.
هر انسان، در میان گرداب زندگی، در جستجوی نوری است که وجودش را معنا بخشد؛ نوری که نه در غریزه که در اندیشه و شهود نهفته است.
این درد، همان چیزی است که انسان را از دیگر جانداران جدا میکند.
حیوانات، در چارچوب طبیعت، زندگی میکنند؛ اما انسان، فراتر از آن، به دنبال چیزی میگردد که جاودانه باشد، چیزی که فراتر از نیاز و بقا باشد. این جستجو، نشانی از روح الهی اوست؛ نیرویی که او را وادار میکند در آینه جهان بنگرد و از خود بپرسد: "من کیستم؟ و چرا هستم؟"
درد جستجوی معنا، هدیهای است ازلی که هرچند تلخ، گوهری ناب در دل دارد.
این درد، انسان را از سطح به عمق میبرد، از سایه به نور، و از پوچی به حقیقت. این درد، معجزهای است که او را به انسان تبدیل کرده است.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
