شورت ویدئو ایجاد کردن

این ویدیو در حال پردازش است، لطفاً چند دقیقه دیگر برگردید

دخترم چرا می خواهی باهاش ازدواج کنی ؟

Exirtv

0

0

21

⁣راهکارهای حفظ و پایبندی و دلدادگی همسر در زندگی

روانشناسی

0

0

1

جسم، این تن خاکی، لباسی است که روح را در بر گرفته است؛ لباسی از جنس فنا، که روزی فرسوده خواهد شد و از تن جان خواهد افتاد. اما روح، این گوهر تابناک، از ازل تا ابد جاری است، همچون نسیمی که در میان پرده‌های هستی می‌وزد.

آیا جامه‌ی خاکی ما حقیقت ماست؟ یا آنکه در پس این پرده‌ی جسمانی، حقیقتی نهفته است که از جنس نور و راز است؟

جسم، گرچه محدود و محصور است، اما روح در بی‌کرانگی معنا غوطه‌ور است. تن، در زمین ریشه دارد، اما روح، آسمان را می‌نگرد و پرواز را آرزو می‌کند.

جسم، تنها امانتی است که برای مدتی کوتاه بر دوش داریم، و روزی، همان‌گونه که لباس کهنه را از تن فرو می‌نهیم، آن را نیز ترک خواهیم گفت. اما آنچه باقی می‌ماند، حقیقت ماست؛ آن شعله‌ای که در تاریکی نمی‌میرد، آن نغمه‌ای که در سکوت محو نمی‌شود.

بیاییم این لباس را نه زنجیری بر پرواز روح، که بالی برای سیر در معرفت و عشق بدانیم. مبادا که آن را برای خویش بت سازیم، که جسم، گذرگاهی است و نه مقصد. و تنها آن لحظه که این جامه را رها کنیم، خواهیم دانست که ما نه از خاک، که از نوریم.
آری
جسم، جامه‌ای است که روح بر تن دارد، ردایی که از خاک برآمده و به خاک بازمی‌گردد. روح اما، مسافری است از دیاری دیگر، از جنس نور و بی‌کرانگی. همان‌گونه که جامه، نه حقیقت آدمی، که پوششی بر اوست، جسم نیز سایه‌ای است که حقیقت ما را در خویش پنهان می‌دارد.

چه بسا جامه‌ای فاخر بر تنی فرسوده و رنجور، و چه بسیار لباسی کهنه بر دلی آکنده از عشق و روشنی. جسم، هرچه باشد، در نهایت از هم خواهد گسست، اما آنچه باقی می‌ماند، آن نوری است که از پس این جامه‌ی خاکی سر برمی‌آورد.

پس مبادا که فریب این لباس فانی را بخوریم و حقیقت خویش را در آیینه‌ی آن بجوییم. ما نه تن، که روحی سرگشته‌ایم در جستجوی بازگشت به سرچشمه‌ی خویش. جسم را گرامی بداریم، اما آن را با حقیقت خویش یکی مپنداریم، که این جامه روزی از تن فرو خواهد افتاد و آن‌گاه تنها آنچه از جنس بیکرانی است، به جای خواهد ماند.

نوشته ای از دکتر امیر مهرداد خسروی

تلویزیون

0

0

11

⁣آغوش امن خدا و اتفاقات زندگی

Exirtv

0

0

14

⁣انسان، معمار زندگی خویش است.
او همچون سنگ‌تراشی ماهر، از لحظه‌ها و انتخاب‌هایش مصالحی می‌سازد که ساختار آینده‌اش را شکل می‌دهد.
هر تصمیم، هر تلاش، و هر گامی که برمی‌دارد،
سنگی در بنای سرنوشت اوست.
در این مسیر، او نه تنها طرحی از زندگی خود در ذهن می‌پرورد، بلکه با اراده‌ای پولادین و قلبی پرشور، این طرح را به واقعیت بدل می‌کند.

زندگی، همچون زمینی بکر و بی‌نهایت است که انسان می‌تواند بر آن کاخ‌های بلند یا کلبه‌های کوچک بنا کند.
او آزاد است تا با ابزارهای اختیار، دانش، و تجربه، این زمین را به شیوه‌ای که می‌پسندد،
به باغی پرگل
یا بیابانی خشک بدل سازد.
اما در این میان، هر انتخابی که می‌کند،
به عنوان سنگی در این سازه بزرگ قرار می‌گیرد؛
سنگی که می‌تواند پایه‌ای محکم باشد یا نقطه‌ای ضعیف.

انسان، معمار سرنوشت خویش است.
با هر گامی که برمی‌دارد،
هر اندیشه‌ای که در ذهن می‌پرورد،
و هر تصمیمی که می‌گیرد،
خط به خط طرح زندگی خود را می‌نگارد.
و در نهایت، این اوست که در برابر سازه‌ای که با دستان خویش ساخته،
خواهد ایستاد؛
و یا با افتخار
و یا با حسرت به آن خواهد نگریست.

ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

Exirtv

0

0

11