شورت ویدئو ایجاد کردن
این ویدیو در حال پردازش است، لطفاً چند دقیقه دیگر برگردید

.
عبور از دنیا چون گذر از خواب کوتاهیست که در آن
لحظهای چشم میگشاییم و سپس باز به خوابی دیگر فرو میرویم.
در این گذرگاه، انسان بهسان قطرهای از اقیانوس عظیم هستی است که از سرچشمهاش جدا میشود و در پیچوتاب رودها به سوی مقصدی ناپیدا روان میگردد.
هر لحظه از این عبور، بهسان زنگ بیداریست که آدمی را به خود میآورد و او را از زنجیرهای دنیوی رهایی میبخشد.
در این سفر،
دنیا همانند سرابی است که حقیقتش در عمق جان و معنا نهفته است،
و تنها آنان که با چشم دل مینگرند،
میتوانند آن را درک کنند.
عبور از دنیا نه فراموشی،
که آگاهی از بیثباتی و گذرا بودن همه چیزهاست.
درک این حقیقت، آرامشی ژرف به دل میآورد و ما را به مقصدی فراتر از جهان مادی رهنمون میسازد،
جایی که روشنایی جاودان بر تاریکیهای فانی چیره میشود.
و اینچنین است که آدمی در این عبور،
خود را مییابد؛
نه در زرقوبرق دنیا،
بلکه در سکوت عمیق درون خویش،
جایی که حقیقتی بس عظیمتر از هر آنچه دیدهایم و شنیدهایم، انتظارمان را میکشد.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی

در گذشتههای دور زندگی ،
روزگاری بود که زندگی سادهتر و آرامتر می گذشت .
کوچهها پر از صدای خنده کودکان و زمزمههای دلنشین پیران بود.
خانهها با دیوارهای کاهگلی
و حیاطهای بزرگ پر از درختان پرثمر،
مکانی برای گردهمایی و مهربانی آدمها بود.
مردم، با دلی پاک و دستهایی خالی از تکنولوژیهای امروزی،
در کنار هم زیستند،
و ارزشهای انسانی نیز در بالاترین مقام قرار داشت.
شبها،
زیر نور ماه و ستارگان،
داستانهای قدیمی و افسانهها نقل میشد
و صدای آرامشبخش آب در جویبارها روح را نوازش میداد.
آن روزگار ، دلها به یکدیگر نزدیکتر بود
و زندگی، با تمام سادگیاش،
بوی صفا و مهر میداد.
آنچه در آن روزهای خوب بود،
بوی عطر گلهای یاس می داد و در حیاطهای قدیمی ، صدای نسیم در میان شاخههای درختان،
دلبری بود که دلها را به هم پیوند میداد و از یاد ها را به عشق می نشاند .
هر لحظه از آن روزگار،
شعری بود که با مهر و دوستی نوشته شده بود
و اینگونه بود که در دل تاریخ جاودانه ماند.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی