شورت ویدئو ایجاد کردن
این ویدیو در حال پردازش است، لطفاً چند دقیقه دیگر برگردید
درد جستجوی معنا،
زخمی است که از ازل در جان انسان کاشته شده است،
زخمی که نه برای رنج که برای رشد است.
این درد مقدس، آتشی است که روح را میسوزاند تا او را از زنجیرهای حیوانی آزاد کند.
هر انسان، در میان گرداب زندگی، در جستجوی نوری است که وجودش را معنا بخشد؛ نوری که نه در غریزه که در اندیشه و شهود نهفته است.
این درد، همان چیزی است که انسان را از دیگر جانداران جدا میکند.
حیوانات، در چارچوب طبیعت، زندگی میکنند؛ اما انسان، فراتر از آن، به دنبال چیزی میگردد که جاودانه باشد، چیزی که فراتر از نیاز و بقا باشد. این جستجو، نشانی از روح الهی اوست؛ نیرویی که او را وادار میکند در آینه جهان بنگرد و از خود بپرسد: "من کیستم؟ و چرا هستم؟"
درد جستجوی معنا، هدیهای است ازلی که هرچند تلخ، گوهری ناب در دل دارد.
این درد، انسان را از سطح به عمق میبرد، از سایه به نور، و از پوچی به حقیقت. این درد، معجزهای است که او را به انسان تبدیل کرده است.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی
در گذشتههای دور زندگی ،
روزگاری بود که زندگی سادهتر و آرامتر می گذشت .
کوچهها پر از صدای خنده کودکان و زمزمههای دلنشین پیران بود.
خانهها با دیوارهای کاهگلی
و حیاطهای بزرگ پر از درختان پرثمر،
مکانی برای گردهمایی و مهربانی آدمها بود.
مردم، با دلی پاک و دستهایی خالی از تکنولوژیهای امروزی،
در کنار هم زیستند،
و ارزشهای انسانی نیز در بالاترین مقام قرار داشت.
شبها،
زیر نور ماه و ستارگان،
داستانهای قدیمی و افسانهها نقل میشد
و صدای آرامشبخش آب در جویبارها روح را نوازش میداد.
آن روزگار ، دلها به یکدیگر نزدیکتر بود
و زندگی، با تمام سادگیاش،
بوی صفا و مهر میداد.
آنچه در آن روزهای خوب بود،
بوی عطر گلهای یاس می داد و در حیاطهای قدیمی ، صدای نسیم در میان شاخههای درختان،
دلبری بود که دلها را به هم پیوند میداد و از یاد ها را به عشق می نشاند .
هر لحظه از آن روزگار،
شعری بود که با مهر و دوستی نوشته شده بود
و اینگونه بود که در دل تاریخ جاودانه ماند.
ارادتمند
امیر مهرداد خسروی


